۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوشبختی» ثبت شده است

همیشه همراهِ من!

همیشه همراهِ من !
بودنت برایم مقدس بود. هر لحظه اش خوشبختی‌ بسیاری به همراه داشت. نبودنت اما، موهبتی پر رنج بود، که درس‌های بسیاری به من آموخت

آموختم که در واقع هیچکس خوشبخت یا بد بخت نیست. خوشبختی‌ و بدبختی تنها دو واژه اند که ما برای بیان احساساتِ قلبی مان در یک لحظه یا برای تعریفِ حالاتِ روحی خود در دوران خاصی‌ به کار میبریم. دو واژه که کاربردِ آنها بستگی زیادی به خودِ ما دارد.

آری بزرگوار ترینِ من !
حضورِ تو آنچنان پر برکت بود، که حتی در نبودنت ، حسِ شگفت انگیزِ خوشبختی لحظه ای‌، مرا رها نکرد ...

نیکی فیروزکوهی
نامه ی هشتاد و دوم از کتاب در خانه ما عشق کجا ضیافت داشت/ نشر ماه باران

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

خوشبختی چیست؟

خوشبختی گاهی آنقدر دم دستمان است که نمی بینیمش، 
حسش نمی کنیم. 
چایی که مادر برایمان می ریخت و می خوردیم، خوشبختی بود. دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن، خوشبختی بود.

خنده های کودکیهامان، شیطنت ها خوشبختی بود. 
اما ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم، چای را به غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است، 
سرد یا داغ است، زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم.

گفتند ساکت، مردم خوابیده اند و ما، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم. 
خوشبختی را ندیدیم یا نخواستیم ببینیم شاید. اما حالا رفیق جانم هر‌کجا که هستی، 
هر چند ساله که هستی، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که همه مان داریم
فردا را قدر بدان، خوشبختی های کوچکت را بشناس و بفهم و باور کن. روز عشق را بهانه کن، 
برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمی لرزد، هنوز هست.
بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست. 
خوشبختی ها ماندگار نیستند، اما می شود تا هستند زندگیشان کرد، نفسشان کشید.
یادمان باشد، 
بزرگترین خوشبختی عشق است.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰