۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشاق» ثبت شده است

عاشقم...

عاشق

عاشقم.....
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی،
تو کجا؟
کوچه کجا؟
پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا؟
تو به لبخند و نگاهی،
منِ دلداده به آهی،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی......
گُنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشمِ گنه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم....

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شعر و شاعری را بی خیال

شعر و شاعری را بی خیال این بار که به دنیا آمدم ...
گره ی روسری ات می شوم من هی ...
و به هر بهانه ای خودم را وا می کنم از سرت و تو محکمتر از قبل ...
گره ام میزنی پیش خودت.
"حمید جدیدی"

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱